true
به گزارش پایگاه خبری جامعه خبر؛ اتاقک4 متری روی پشتبام، تنها جایی است که او را از هیاهوی زندگی روزمره دور نگهداشته. مثل همه آلونکها سقفش ایرانیت و کفش با موکت کهنهای پوشانده شده است؛ لایه نازکی از خاک همهجا دیده میشود. میان این دیوارهای تنگ، زانو به بغل روی یک پشتی ابری فرسوده نشسته است و با یادآوری خاطرات رفقای شهید ذهن خاک گرفتهاش را زنده نگه میدارد.
بعداز اینکه چندمین صاحب خانه هم جوابشان کرد؛ برادرش مردانگی کرده به او روی پشت بام منزل 35 متری خود در منطقه خاکسفید تهرانپارس جا داده است.
پسرش دانشجوی وکالت است بعداز سالها خسته از دوندگی میان چندسازمان دولتی، گوشی را برداشته به هرکس دستش رسیده زنگ زده است؛ از وکلای همکار تا نمایندگان مجلس و خبرنگاران.
حاضرم به گذشته بازگردم
یکی از روزهای داغ تابستان 1403، به دیدار “سید جلیل موسوی” رزمنده بسیجی 57سالهای رفتیم که وقتی به گردان تخریب پیوست فقط 15 سال داشت. از سماور قدیمی گوشه آلونک برایمان چای ریخت. داروهایش کنار سماور روی هم ریخته بود. زیاد اهل حرف زدن نبود اما از میان صحبتهایش متوجه شدیم که برای تامین نیازهای خانواده و و هزینه های درمان و به اصرار فرزندش تصمیم گرفته که اقداماتی را برای احقاق حقوق و افزایش درصد جانبازی انجام دهد.
این سید جانباز پس از گذشت 42 سال از مجروحیتش هنوز میگوید: “حاضرم تمام زندگیام را بدهم تا دوباره به آن زمان بازگردم و با بچههای جبهه محشور شوم. آن آدمها و لحظهها دیگر تکرار نمیشوند.” سخنی که پسرش آن را تایید نمیکند و میگوید: “ما که راضی نیستیم؛ سی سال برای ما به سختی گذشت.”
سکوت به خاطر طعنه برخی از مردم
سیدجلیل و همرزمانش 7مهر 1362 پس از آزادسازی خرمشهر شروع کردند به پاکسازی مینهای کارگذاری شده در معابر تا زمانی که یکی از مینها در دستش منفجر شد. در اثر موج انفجار گردن و کمرش به شدت آسیب دید. درصدی از شنوایی دو گوش وی کاهش یافت و یک بند انگشتش قطع شد. بنیاد شهید و امور جانبازان همان زمان برایش پرونده نقص عضو 15 درصد بدون هیچ مزایایی باز کرد. سیدجلیل هم که هرگز به دنبال منافع مالی نبود پیگیر پرونده نشد.
جانباز موسوی میگوید:” مشکلات فیزیکی قابل تحمل است اما از همه این آسیبها بدتر صدمات عصبی است که آثارش چند سال بعد ظاهر شد. تا امروز به خاطر حفظ آبرو و آرامش خانواده، سی سال در این مورد سکوت کردم تا مزاحمتی از سوی همسایه ها و همشهریان برای خانواده ام ایجاد نشود؛ زیرا مردم درباره صدمات اعصاب دچار سوءتفاهم میشوند.”
پسرش میگوید: “شبها بیخواب و روزها با کوچکترین سروصدا دچار تحریک عصبی میشود به طوری که دیگر متوجه اطرافش نیست. اصلا این موضوع دست خودش نیست و از طرفی هم کاملا عادی است که همه از پدرم میترسند.”
داروهای اعصابِ قویتر از مرفین را سیویک سال است که مصرف میکند و به همین دلیل هم اشتغال و معیشت درستی نداشتهاست.
با تمام این دشواریها و مصرف داروهای اعتیادآور اعصاب، این کهنه سرباز جانباز، به خاطر خانوادهاش تلاش کرده که خود را از مرحله فروپاشی کامل روانی دور نگه دارد و هرگز برای کاهش تألمات و دردهایش به سمت اعتیاد گرایش نیافتهاست.
سید جلیل میگوید: ” داروهایی که مصرف میکنم مربوط به مشکلات قلبی، روده، قند و فشار خون است و تنها راهی که برای کاهش درد کمر و گردنم داشتم مصرف همین داروها بودهاست. البته بنیاد شهید و امورایثارگران از سال 97 برایم بیمه طلایی منظور کرده و دارو درمانم رایگان شده است. مدتی هم هست که ماهانه مبلغ ناچیزی از مددکاری بنیاد برایم منظور می شود.”
رد تشخیص کارشناسان توسط بنیاد
آقاسید افزود: ” درحالی که به جانبازان بالای 25درصد از همان ابتدا حقوق کامل و مزایا پرداخت شده است؛ من فقط سال 1385 از تسهیلات وام مسکن استفاده کردهام. تمام سی سال گذشته هزینههای درمان و معیشت را به سختی تقبل کردم.”
پسرش ادامه داد: “وقتی از بنیاد خواستم پرونده جانبازی پدرم را بررسی مجدد کنند؛ رد کردند. ما مجبور به شکایت به دیوان عدالت اداری شدیم. حکم دیوان به بررسی مجدد پروند بود که باید در هیات کارشناسان رسمی دادگستری و کمیسیون پزشکی قانونی به عنوان مرجع تمام احکام صدمات بدنی در قوه قضاییه، انجام میشد. این کمیسیون هم با بررسی همین پرونده، بدون اضافه شدن حتی یک آزمایش یا برگه دیگر، برای پدرم نقص عضو 50 درصد و از کارافتادگی 76 درصد صادر کرد. حتی معاون استخدامی بنیاد دستور اجرا داد و به رئیس قوه قضاییه نامه نوشت؛ اما برخی مقامات بنیاد اعمال نفوذ کردند و متاسفانه این رای را هم نپذیرفتند و بر همان 15درصد قبلی تاکید کردند.”
اختلاف درباره درصد جانبازی موضوعی است که بسیاری از جانبازان جنگ نسبت به آن شکایت دارند؛ اما صدایشان به جایی نرسیده است. بر اساس مفاد قانونی مصوب 23/12/1396ستاد کل نیروهای مسلح (دستورالعمل و ضوابط اجرایی بند الف ماده 87 قانون برنامه ششم توسعه) جانبازی افراد واجد شرایط که اعتراض دارند باید مجدداً از طرف کمیسیونهای نیروهای مسلح احراز و نیز تعیین درصد جانبازی گردد و بعد از آن پرونده به بنیاد شهید جهت اقدام بعدی ارسال شود. اما بنیاد این نظریه را رد می کند و دیوان هم با استناد به نظر بنیاد شکایت را مختومه میکند.
سی سال به خانواده ام سخت گذشت
چند سالی است که جانباز موسوی مجبورشده برای انجام امور درمانی به بیمارستانهای تهران مراجعه کند و حتی در بیمارستانهای اعصاب و روان بستری شود؛ قبولی فرزندانشان در دانشگاههای تهران هم علت اصلی آنها برای نقل مکان از شهر خود به تهران بوده است. اکنون به غیر از مسائل درمانی و خانوادگی؛ مشکلات معیشتی و مسکن هم به مشکلات این خانواده اضافه شدهاست.
وی می گوید: “هرسال مسئولان بنیاد، روزجانباز را پیامکی به ما تبریک میگویند؛ اما درخواست من این است که طبق قانون عمل کنند و به وضعیت افرادی مثل من که خانواده و آبرو داریم توجه داشته باشند. درخواستم این است که بتوانم شخصا مشکلم را به اطلاع رئیس قوه قضاییه برسانم تا شاید آن طور که خدا را خوش میاید حکم کنند و افرادی که مثل من دچار مشکل هستند هم با دستور ایشان به حق خود برسند.”
مرضی باقری
true
true
https://jamehkhabar.ir/?p=160360
true
true