true
پایگاه خبری جامعه خبر| سید هادی کسایی زاده: امروز 17 مرداد 1399 که در تقویم جمهوری اسلامی روز خبرنگار نامیده می شود. روزی که با شنیدن آن گروهی بغض می کنند و گروهی دیگر خوشحالند! متاسفانه در 41 سال گذشته تاکنون هر روز و هر ساعت جایگاه و اعتبار رسانه و خبرنگار در کشورمان رو به افول بوده به نحوی که امروز خبرنگاران هیچ اعتباری در جامعه ندارند.
شاید سوال کنید این جمله اشتباه است و دارم سیاه نمایی می کنم! اما قابل اثبات است. شما بعنوان خبرنگار صبح تصمیم بگیرید وارد یک بیمارستان، مسجد، دستگاه اجرایی در سطح جهاد کشاورزی یا میراث فرهنگی و… شوید و از مردمی که بعنوان ارباب رجوع آمده اند مصاحبه بگیرید می توانید؟ اگر حادثه آتش سوزی در یک مزرعه رخ دهد می توانید کنار فرمانده آتش نشانی ایستاده و به آسانی گزارش تهیه کنید؟ می توانید در حادثه تصادف رانندگی کنار پلیس گزارش تهیه کنید؟ می توانید با کارمندان یک اداره کوچک و حتی یک دهیار در روستا فقط با نشان دادن کارت خبرنگاری مصاحبه کنید؟ پاسخ بسیار روشن است. خیر نمی توانیم.
ما حتی با کارت خبرنگاری نمی توانیم آسان از قفس حیوانات باغ وحش ارام هم فیلم و گزارش تهیه کنیم. چون وقتی خبرنگار در قانون و جامعه و دولت و حکومت بی اعتبار باشد کارت خبرنگاری هم اعتباری ندارد. تاسف بیشتر خبرنگاران حرفه ای از این است که در دوره مجلس افرادی که عنوان روزنامه نگار و مدیرمسئول دارند روی صنلی کمیسیون های تخصصی مجلس تکیه زدند اما یک قدم برای ارتقای قوانین مرتبط با روزنامه نگاری برنداشتند. عامل این آسیب و چالش بزرگ در رسانه های کشور چیست؟ برای پاسخ ابتدا باید ریشه ها را بررسی کنیم که رسانه ها هستند.
سوال: چرا هر دستگاه و سازمان دولتی و حکومتی بر اساس قانون حق دارد رسانه داشته باشد؟ همین یک سوال و یک قانون دلیل اصلی آفت رسانه ها و خبرنگاری در کشور است. وقتی رسانه با پول و اعتبار دولت و حکومت و فرماندهی یک نیروی دولتی و حکومتی شکل بگیرد فساد و تخلفات از سطح جامعه پنهان می شود.
آنها اجازه نمی دهند تا فسادها و تخلفات آشکار شوند. این رسانه ها بعضا افرادی را بعنوان خبرنگار و دبیر انتخاب می کندد که در چارچوب سیاست ها و افکار و برنامه های آنها قدم بردارند و اگر خبرنگاری نمی دانند برای آنها اجباری ندارد. برای همین خبرنگاران حکومتی و دولتی یا غیرخبرنگار هستند و یا خبرنگارانی هستند که تن به اطاعت از سیاست های آن رسانه داده و قبول کرده اند که آزادنویسی و احیای ن و القلم و مایسطرون را قلم بکشند.
پس دومین آفت رسانه ها و خبرنگاری تولد خبرنگارانی است که قلم شکسته و بعنوان کارمند رسانه فعالیت می کنند. در 17 مرداد 1399 در حالی این یادداشت تلخ را می نویسم که بسیاری از دستگاه های دولتی و حکومتی کشور صاحب بزرگترین رسانه ها هستند و با لشکری از خبرنگاران گوش به فرمان، افکار عمومی را مدیریت می کنند.
جالب تر اینکه برای خود جشنواره و مسابقه و یادواره هم می گیرند و به خبرنگاران یکدیگر جایزه و تندیس می دهند. نمونه بازر آن حاشیه های تغییر انتشار روزنامه شهروند از کاغذی به الکترونیکی است که کمپینی راه افتاده و دولتی ها همه دست به دست هم داده اند تا شهروند ادامه یابد. روزنامه شهروند یک رسانه دولتی و وابسته به جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران است و سالانه میلیاردها تومان هزینه انتشار آن می شود در حالی که مخاطبان آن به چند صدهزار نفر یعنی کمتر از یک کانال خبری تلگرامی در یک شهرستان هم نمی رسد.
اگر از خبر گم شدن 8 میلیارد تومان بودجه این روزنامه در سال 97 عبور کنیم (خبری که جمعیت هلال احمر اطلاع داد) خالی بودن انبارهای هلال احمر در زمان بحران این سوال را تداعی می کند که اصرار برای ماندگاری روزنامه شهروند برای مردم نیست بلکه منافع سیاسی و اقتصادی دارد.
همین شرایط برای سایر رسانه های دولتی هم مشاهده می شود. وقتی نیم نگاهی به نحوه توزیع یارانه های مطبوعاتی و خبرگزاری ها بیاندازیم بیشتر متاسف و متاثر می شوید چون رسانه های وابسته که دستی در جیب دولت دارند باز هم شامل یارانه مطبوعاتی می شوند که این برخلاف عدالت است.
همین رویه 41 ساله رسانه های حکومتی را آقابالاسر خبرنگاران و رسانه های خصوصی کرده و فضا برای کار رسانه های مستقل محدود شده است. از سویی دیگر خبرنگارانی که تاب همکاری با رسانه های حکومتی و دولتی را ندارند و میخواهند آزاد برای مردم بنویسند پس ازخروج از رسانه آواره می شوند. نه جایی برای بیمه شدن دارند و نه حمایتی می شوند. آنها را دیگر خبرنگار نمی دانند و مجبورند سر از روابط عمومی ها و سازمان و نهادها در بیاورند تا لقمه نانی به کف آرند و به منت بخورند. گروهی دیگر هم با هزینه شخصی خود دست و پاشکسته رسانه خصوصی ایجاد می کنند و با چند نقد رسانه ای سر از دادگاه ها درمی آورند که آنجا هم حمایتی انجام نمی شود.
من بعنوان خبرنگاری که 12 سال تجربه خبرنگاری، دبیری و سردبیری در خبرگزاری ها و روزنامه های کشور را دارم کتابی را تحت عنوان «خبرنگار حرفه ای» منتشر کردم متاسفانه مشاهده کردم هیچ حمایتی نمی شود. آنها فقط از کتاب خبرنگاران و رسانه هایی حمایت می کنند که در بازی باشند! وقتی از خبرنگاری دولتی و حکومتی خروج کردی جایی برای تو در رسانه های ایران نیست.
تخریب ها و نقد ها علیه تو آغاز می شود و با تمام توان می تازند تا از جرگه رسانه خارج شوی مگر اینکه آنقدر پوست کلفت باشی که بمانی و مقاومت کنی تا به آرمانهایی که داری دست یابی و این یعنی کار حرفه ای و آن زمان مردم تو را می بینند و از اعتمادی که به تو دارند لذت می بری … هفته گذشته وقتی من را جلوی فرمانداری شهرستان ری مافیای پلاستیک کتک زدند و دولت و مسئولان حمایتی نکردند مصداق خروج خبرنگار را با تمام وجود حس کردم. برچسب هایی که در فیلم سینمایی خروج ابراهیم حاتمی کیا به وفور اشاره شده است. یعنی اگر در گعده ما نباشی مخالف ما خواهی بود و این همان آفت رسانه های کشور است.
همین مقوله سخنان مقام معظم رهبری را جامع عمل می پوشاند که فرمودند با دستمال کثیف نمی توان شیشه را پاک کرد. حالا سوال این است که با رسانه های دولتی و حکومتی می توان فساد را در بدنه دولت و حکومت شناسایی و رسانه ای کرد؟ می توان درست نوشت؟ می توان شفاف بیان کرد؟ می توان درست انتخاب کرد؟ می توان درست رای داد؟ می توان الگوی مناسبی پیدا کرد؟
true
true
https://jamehkhabar.ir/?p=152165
true
true