نقد فیلم قهرمان| شستشوی اصغرفرهادی به روش امیرفرض الهی - جامعه خبر
×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

false
true
true
نقد فیلم قهرمان| شستشوی اصغرفرهادی به روش امیرفرض الهی

به گزارش پایگاه خبری جامعه خبر، امیرفرض الهی تهیه کننده، کارگردان و روزنامه نگار در یادداشتی نوشت: عادت همیشگی‌اش شده؛ تعلیق کاذب ایجاد کردن و باز بودن همه گونه تعلیق در میان همه حوادث، شخصیت پردازی، گره افکنی و گره ‌گشایی‌ها در وضعیت‌های گونا‌گون و عده‌ای نادان این را به حساب توانمندی ویژه این فرد در فیلمنامه‌هایش می‌دانند؛ درواقع نادانی و کم‌بینشی خود را به همان نسبت عمیق‌اش، به بزرگی وی نسبت می‌دهند و این حاصل نادانی حداکثری یک عده است که تلاش رندانه یک فرد میانمایه را، فره‌مندی او می‌یینند و ازو برای خود، خدایگان ساخته‌اند؛
خدایگانی که میان‌مایگی ویژگی اصلی اوست. میان‌مایه‌ای که در میان محدودیت همه جانبه برای فیلمسازان مولف و دغدغه‌مند اجتماعی، قد بلند می‌نماید؛ میان‌مایگی کجا و سپهر بلند فکر کجا؟ به قول حضرت فرخی یزدی: هر کس را نتوان گفت که صاحب هنر است/ عشق بازی دگر و نفس‌پرستی دگر است.
اصلا گویا معنای واقعی واژه‌ها را هم این فرد فراموش کرده است؛ پهلوان کیست؟ فرقش با قهرمان چیست؟ تفاوت قهرمان با یک آدم درویش‌مسلک، قناعت‌جو و نان حلال‌خور چیست؟ گویا مرفه‌نشینی بیش از حد که عافیت‌ پرستی در پی دارد او را از جامعه ایران آنقدر دور کرده که حتا واژگانی که در زمان نوجوانی در سده اصفهان یاد گرفته به فراموشی سپرده است.
مظلومی که ظالم جلوه می‌کند و ظالمی که مظلوم؛ این پاندول از اول تا آخر فیلمش در رفت و آمد است. همین مسئله است که باور مخاطب نسبت به این فیلم ضعیف و به دور از جامعه ایرانی را به هم می‌ریزد. ذهنیتی که از جامعه کنونی ایران فاصله گرفته در ویلای عاج‌نشین، تصوراتی می‌سازد که با اجتماع ایران نسبتی ندارد و پس از شکست عمیق فروشنده در جذب مخاطب و ناامیدی مطلق مخاطب ازیشان به ایران می‌آید و آن تصور ظاهرا آرمانی را می‌خواهد در درون جامعه ایرانی جاری و ساری سازد تا درخشش دیگر برای خود رقم زند و قله قاف را فتح.
یک سوال اساسی؛ قهرمان اگر در تهران یا بندرعباس ساخته می‌شد، فرقی می‌کرد؟ چه ویژگی شخصیتی یا موقعیت جغرافیایی که نسبت قابل تأملی با ذات قصه و شخصیت‌های این فیلم داشته باشد وجود دارد که باعث شده در شیراز ساخته شود؟ حقیقتا با مرور چندباره فیلم هیچ ویژگی قابل ذکری دیده نمی‌شود. یاد فیلم‌فارسی‌های قبل از ۱۳۵۷ می‌افتیم که قصه‌هایی که لحن و بوی مرکزنشینی می‌داد در شهرهای دیگر ساخته می‌شد؛ هیچ نسبتی با آن لهجه یا شهر نداشت و حتا در تقلید یا ایفای لهجه، اغراق می‌شد. مثال بیاورم؟ ده‌ها فیلم‌فارسی پنجاه سال گذشته سینمای ایران که در فضای شهری شهرستان‌ها ساخته می‌شد و هیچ دلیلی برای ساخته شدن در آن شهر نداشت.
آیا صرف اینکه یک زندانیِ به مرخصی آمده، به خواست فیلمساز می‌خواهد با یک جای تاریخی به نام نقش‌رستم در نزدیکی مقبره کوروش بزرگ عکس بیندازد و شوهر خواهرش را که می‌توانست در خانه خواهرش ببیند درآنجا بیابد، می‌تواند دلیلی برای ساخته شدن قهرمان در شیراز باشد؟ هرگز؛ آیا شخصیت‌ها در فیلمنامه ویژگی خاصی دارند که اگر شیرازی نبودند به ساختار قصه فیلم لطمه وارد می‌شد؟ حقیقتا نه. آیا آدم مظلوم فقط در شهر کهن و مردم خونگرم شیراز یافت می‌شود؟ ساده‌اندیشی است که چنین فکر کنیم.
کارگردان قهرمان هرگز لازم نمی‌داند در هیچ اثرش نه توضیحی درباره گذشته شخصیت‌هایش بدهد تا میزان باورپذیری مخاطب را بالا ببرد، نه ضروری می‌پندارد که در پایان فیلمش قصه‌ای را جمع کند؛ مخاطب با داستان جمع شده و قابل تأمل از سینما بیرون برود و به آن فیلم فکر کند.
تمام هنر این کارگردان که اصول اصلی فیلمنامه‌نویسی را زیر پا می گذارد این است که همه چیز فیلم‌هایش در فضای ابهام و تعلیق بگذرد و اساسا ازین راه، برای خود آبرویی در دنیا دست و پا کند. حتا اگر مجبور شود، دروغ بگوید که اِلی در دریا گم نشد، بلکه تصادف کرده است و حتا اگر در کنج عافیت‌طلب خود، قصه به هم ببافد که با ایران اکنون نسبتی ندارد و به درد قبل از ۱۳۸۸ خورشیدی شاید بخورد؛ آنهم اگر چفت و بست درست درمان می‌داشت. همانند آن فیلمسازی که پنجاه سال است گذرش به جنوب شهر نخورده و همچنان دارد درباره جنوب شهر تهران و رفاقت فیلم می‌سازد؛ و به شهادت یار دیرینش از رفاقت بویی نبرده و شناختی نسبت به جنوب شهر بعد از ۱۳۵۷ خورشیدی ندارد.
قهرمان پوشالی نه توضیح می‌دهد که برای چه، شخصیت اصلی‌اش به زندان افتاده، نه وقتی که به مرخصی ۴۸ ساعته می‌آید لزومی می‌بیند که مشخص کند با وثیقه چه کسی یا به تضمین یا اعتبار چه چیزی به مرخصی آمده است و حال که به مرخصی آمده حتا در گره‌افکنی اصلی فیلمش الکن از توضیح چند کلمه‌ای است که آن کیف زنانه واقعا کی، کجا و چگونه به دست قهرمان یا دوست دخترش افتاده و می‌خواهد با این فیلم، دست آلفرد هیچکاک را از پشت ببندد و کلاس تعلیق در فیلمنامه نوشتن به او و سینمای جهان بدهد. فیلمی که در حباب کامل شروع شده، درجا زده و در حباب باز، ناقص تمام می‌شود.
سوال‌های بی‌جواب فراوانی در ساختار قصه فیلم برای مخاطب حتا عام بی‌پاسخ می‌ماند؛ اینکه حتا اگر بدانیم او برای چه به زندان رفته، شاید نپذیریم که این قهرمان حباب‌آمیز چطور با پیشنهاد کارکردن در فرمانداری شیراز کنار می‌آید. چطور می‌شود که نیکوکاران شیراز برای او سی و چند میلیون جمع می‌کنند، اما به طلبکارش نمی‌دهند تا فیلمنامه‌نویس در فرصت بعدی یک تعلیق کاذب دیگر ایجاد کند و این قصه پر از حباب را به گونه‌ای پیش ببرد که اساسا معنی واژه ظالم و مظلوم را مبتذل کند و مخاطب هم‌ذات‌پنداری با شخصیت فیلم را رها سازد. اینکه در پایان آن خیریه، طلبکاری که به مجلس خیریه آمده در حالیکه پولی دریافت نکرده، چرا کاغذی را امضا می‌کند؟ آیا این فیلمسازِ دَبِل‌کرده در اسکار، مخاطب خود را اینچنین فاقد فهم تصور کرده که فرض‌های باطل این قصه پوشالی را پی در پی باور کند و به اعتبار سابقه او که یک جایزه‌بگیر حرفه‌ای است، فهم خود را ناچیز بپندارد؟ در نهایت یک مظلوم را دروغگو و ضارب جلوه دهد و اساسا گذشتن از آن همه سکه طلا را در ذهن مخاطب توسط این قهرمان خیالی غیرقابل هضم کند؟
سر آخر، این مظلومِ ظالم‌شده را دوباره مظلوم جلوه دهد و توقع داشته باشد که حتا مخاطب عام آنرا باور کند؟ بیچاره مظلوم‌هایی که راوی‌اش، این جایزه بگیر عافیت‌طلب وسط باز باشد. کاش این قهرمان پوشالی در همان محل سکونتش بماند و فیلم بسازد وطن ایران را به حال و روز بهشت‌گونه‌اش رها سازد. حالا که ممنتو و کمپانی‌های بزرگ دنیا پشت نگاه پرتعمق اویند، چرا که نه؟ و ای کاش به جای این نابغه جایزه‌بگیر، مجالی پیش می‌آمد پرویز کیمیاوی، امیر نادری، بهرام بیضایی، محمد یعقوبی، سوسن تسلیمی وبسیاری از نخبگان هنر به ایران باز می‌گشتند و در شرایط بهشت‌گونه جامعه ایران، فیلمسازی و هنرمندی را به این جایزه‌بگیر حرفه‌ای نشان می‌دادند تا سیه روی شود هر که در او غش باشد. صدالبته در میان این همه تعلیق حباب‌انگیز بازی امیر جدیدی در قهرمان بهترین بازی عمرش تاکنون است و ازین نکته نمی‌توان گذشت

true
true
true
true

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

- کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
- آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد


false